هنر ۱۴۰۰ در آینه مهر -۳؛
از انحلال فجر جهانی تا حواشی فجر ملی
وبلاگ آفتاب: هر چند سینمای ایران طی سال 1400 همچنان درگیر حواشی کرونا و بحران های ناشی از آن بود اما بازهم کم نبودند تصمیمات و اقداماتی که در همین شرایط به حواشی و بحران ها ضریب دادند.
خبرگزاری مهر - گروه هنر- زهرا منصوری: بیایید برای دقایقی از مصائب کرونا بگذریم، از این اقتصاد تو در تو که هر بندش یک بُعد از زندگی مان را به تسخیر درآورده است، از همه این مسائلی که طی سالهای اخیر تجربه کرده ایم، از همه این ها بیایید بگذریم و به دامان خیال پناه ببریم که یکی از وجوهش همان سینماست، همان که در کورترین نقاط زندگی هم فیلم ها و حواشی اش می تواند برای دقایقی ذهن ها را از حقایقی که هر لحظه پیش رویمان است، پرت کند و ما را با خود ببرد به روزگار و فرصت های بهتر.
این گزارشی از پنج رویداد و حاشیه مهم سینمای ایران در سال ۱۴۰۰ است، سالی که گمان می رفت با عبور از چالش های کرونائی سال ۹۹ شرایط سینما و بحران هایش اندکی تعدیل شود که البته در بعضی ابعاد هم شد اما همچنان یک پایش گرفتار همان معضلات قدیمی اما با چهره جدید باقی ماند.
آنچه می خوانید مروری است مختصر بر متن حاشیه یک سال قبل سینمای ایران در قالب پنج روایت.
روایت اول؛ انحلال جشنواره جهانی فیلم فجر
حالا دیگر در افتتاحیه و اختتامیه مراسم های مختلف سینمایی پیمودن مسیر صندلی ردیف آغازین تا تریبون سخنرانی توسط او از نفس گیرترین و پراسترس ترین لحظات برای سینماگران به شمار می آید، مدیری که پشت تریبون می ایستد، یک دفعه به جیب جلویی کتش دست می برد تا کاغذی درآورد و هر بار با خواندن سطرهای سخنانش چند روزی محل بحث در صفحات مجازی و رسانه های رسمی می شود، گاه از نبودن رویکرد های انقلابی در آثار می گوید، گاه از محل برگزاری یک رویداد انتقاد می کند و گاه در جمع خبرنگاران سرآغاز بحث ها می شود، مدیری که تا به این لحظه نه به سوالات خبرنگاران در قالب یک نشست خبری پاسخ داده و نه به گفتگویی رسمی و واحد با یک رسانه تن داده است، از محمد خزاعی صحبت می کنم، او که حالا ریاست سازمان سینمایی را برعهده دارد.
آنچه می خواهم بگویم از نخستین و پرچالش ترین تصمیمات محمد خزاعی پس از تکیه زدن بر کرسی ریاست سازمان سینمایی بود؛ تصمیمی که البته قبل از دستیابی به این سمت جریانات فکری و رسانه ای نزدیک به او بر طبلش می کوبیدند و آنرا نقطه آغازین هر انتقادی به مدیران سابق این سازمان برمی شمردند، «ادغام» کلیدواژه اصلی و رسمی این تصمیم بود. حوالی ظهر ۴ آبان ماه بود که روابط عمومی سازمان سینمایی از تازه ترین رویکرد رییس این مجموعه خبر داد؛ «بخش ملی و جهانی جشنواره فیلم فجر بار دیگر ادغام می شود»
جشنواره ای که پنج سال بصورت جداگانه و باکیفیت های مجزا برگزار می شد یک دفعه دستور ادغامش صادر شد تا سینماگران و سینمادوستان محمد خزاعی را مدیری با تصمیمات «ضربتی» بخوانند. همین مورد اما واکنش های متفاوتی از طرف متولیان بخش های مختلف این رویداد را در پی داشت، جشنواره ای که بگفته مدیران سابق و به البته به استناد مدارک موجود توانسته بود درجه الف را از طرف فیاپف (فدراسیون بین المللی انجمن های تهیه کننده فیلم) دریافت کند و بعنوان یکی از ۱۵ جشنواره برتر جهان لقب بگیرد سرانجام سرنوشت انحلال را پیدا کرد تا رضا میرکریمی دبیر چهار دوره این رویداد در پستی در اینستاگرام آنرا تصمیمی شتابزده و غیر کارشناسانه بخواند و ابراز تأسف کند؛ موضوعی که تشعشعاتش حتی به بخش ملی جشنواره هم راه پیدا کرد همان جا که میرکریمی حتی برای دریافت سیمرغش در مراسم اختتامیه جشنواره فیلم فجر حاضر نشد و اعلام نمود این آخرین حضور وی در این رویداد است.
در همان آبان ماه محمدمهدی عسگرپور دبیر آخرین دوره این رویداد در زمان جداسازی هم با انتقاد از این تصمیم و با بارگذاری مستنداتی از دستیابی این رویداد به جشنواره های سطح الف، دست اندرکاران فعلی سازمان سینمایی را افرادی کم مطالعه توصیف کرد.
در مقابل اما طیف دیگری از سینماگران این تصمیم را تصمیمی برای به زوال نرفتن بیت المال عنوان کردند. در بین همه این موضعگیری ها اما جریانی انحلال جشنواره جهانی فیلم فجر را با آن درجه بندی که به آن دست یافته بود، ارائه فرصتی به دیگر جشنواره های جهانی و حتی کشورهای متخاصم برای رسیدن به این جایگاه توصیف کردند در صورتیکه می توانست آورده هایی برای سینمای ایران داشته باشد.
با آنکه در همان خبر ابتدایی عنوان شد که جشنواره های ملی و جهانی فیلم فجر از سال ۱۴۰۱ بصورت یکپارچه و واحد برگزار می گردند و دیگر در اردیبهشت ماه شاهد جشنواره مجزایی با اسم و رسم «فجر» نخواهیم بود، اما مشخصاً سخنی از بخش بین الملل جشنواره چهلم به میان نیامد؛ تصمیمی که هویدا می کند جشنواره چهلم بخش بین المللی نخواهد داشت، تنها بصورت یک جشنواره ملی به کار خود اختتام داده است و از دوره چهل و یکم بخش بین الملل به آن الحاق می شود.
حالا با کنار گذاشتن بخش بین الملل جشنواره فیلم فجر باید دید آیا این تصمیم که اصلی ترین دلیل و بهانه اش جلوگیری از پول پاشی ها و به هدر رفتن منابع مالی بود، تأثیری در لغو یا ادغام سایر رویدادها در تقویم سینمایی ایران خواهد داشت یا نه، جشنواره هایی که خروجی قابل توجهی نه در بعد ملی و نه در ابعاد بین المللی هم ندارند.
روایت دوم؛ بازگشت مخاطب و بحران سینماداران
صحبت از ماجراهای کرونا، لطمه هایش بر مشاغل و به تبع آن گریز مخاطبان از سینما حالا پرتکرارترین گزاره ها را در ذهن ها متبادر می کند، حالا سخن گفتن از تأثیر سریع و ویرانگرش بر مشاغل جمعی مطلبی است که همگان بر آن آگاهند، همان مسأله ای که در سال ۹۹ شکل پررنگ تری به خود گرفت تا صندلی سینماها در همه روزها و در همه سانس ها لحظاتی خالی از مخاطبان را به خود ببینند، سکون و سکوت نقطه اشتراک همه کارهای دسته جمعی بود.
بحران مخاطب تا به آنجا پیش رفت که هنوز هم که هنوز است تعدادی از سینماهای خاطره انگیز کارهای خودرا از سر نگرفته اند و صاحبانشان معتقدند کار در وضعیت فعلی چیزی به جز «ضرر» برای آنها به دنبال ندارد؛ بحرانی که باتوجه به تعدیل شرایط کرونائی و البته تسریع واکسیناسیون عمومی انتظار می رفت در سال ۱۴۰۰ سینماها از آن عبور کنند و زودتر شرایط عادی را به خود ببینند اما تا نیمه سال سینماها هم چنان وضعیتی را که در سال قبل شاهدش بودند، تجربه می کردند، تا آنجا که حتی فیلم های دست چندم سینمایی که در وضعیت عادی هم نمی توانستند فروش خوب و حتی معمول را داشته باشند برای ورود به چرخه اکران شرط هایی را تعیین می کردند و تضمین هایی می خواستند. نخستین بار اما برای رونق اکران خبرهایی از اعطای تضمین ۲.۵ میلیاردی به دو فیلم «دینامیت» و «درخت گردو» مخابره شد.
سازندگان این دو فیلم با شرط تضمین مالی به مبلغ حداقل ۲.۵ میلیارد تومان راضی به اکران فیلم های خود شده بودند که این مبلغ در جلسه ستاد کرونای سازمان سینمایی به یک میلیارد تومان کم شد. درواقع در صورت عبور مجموع فروش آنها از ۵ میلیارد تومان می توانستند از حمایت ۲.۵ میلیاردی سازمان سینمایی بهره مند شوند. همان موضوعی که موجب شد صاحبان این دو فیلم از اکران پا پس بکشند، به فاصله چند روز اما «دینامیت» با شرایط جدید کنار آمد اما اکران «درخت گردو» به بعدها موکول شد، با نمایش «دینامیت» سینماها روزهای تازه ای به خود دیدند، اکران طولانی مدت این فیلم به همراه پتانسیلی که بواسطه کمدی بودنش در جذب مخاطب داشت سرانجام موجب شد سینماها با فروش بیش از ۵۸ میلیارد تومان مواجه شوند، رفته رفته نیز فیلم های تازه ای شرایط موجود را پذیرفتند و با حمایت های سازمان سینمایی به صف اکران پیوستند.
به همین ترتیب بازگشت مخاطبان به پدیده اکران ۱۴۰۰ تبدیل شد اما کرونا باردیگر شبیخون زد، فراگیری سویه جدید این بیماری به همراه ابتلای تعداد زیادی از شهروندان به کرونا، سینماها را باردیگر به گرداب بحران مخاطب گرفتار کرد. این اما تنها دلیل روی برگرداندن فیلم بین ها از سینما نبود، تصمیمات اشتباه شورای صنفی نمایش در چیدمان نادرست فیلم ها، اکران آثاری در کشو مانده و البته عملی نشدن وعده های حمایتی مدیران جدید سازمان سینمایی در مقوله اکران موجب شد روند صعودی حضور مخاطبان در سینماها متوقف شود بطوریکه منتقدان عنوان می کردند شورای صنفی نمایش بی آنکه برنامه مدون و تشویق های متناسب با زیست جدید را داشته باشد تنها به اعلام نوبت اکران چند فیلم بسنده می کند.
تدوین نکردن نظام نامه جدید نمایش هم از دیگر مطالبی بود که بر آن صحه می گذاشتند بطوریکه سینماها تا آخر سال ۱۴۰۰ منطبق با همان نظامنامه سال ۹۹ حرکت می کردند.
با همه این شرایط تصمیم گیری برای افزایش پنجاه درصدی قیمت بلیت ها یکی از عجیب ترین و غیرمنتظره ترین اتفاقاتی بود که در ماه پایانی سال ۱۴۰۰ گرفته شد که آسیبش بر اکران فیلم ها قابل رصد است، موضوعی که پر بیراه نیست اگر بگوییم تا امروز قهر مخاطب را در پی داشته است.
از سوی دیگر اما سینماداران را می توان از متضررترین صنوف سینمای در یک سال قبل به شمار آورد، صنفی که اطلاعیه ای هایی اعتراضی در طول یک سال قبل درباره شرایط نابسامان اکران منتشر نموده اند، گاه از بحران مالیات ۲۵ درصدی گفته اند و در مواقعی حتی تهدید به تعطیلی اکران در صورت نپیوستن فیلم پرفروش به ناوگان اکران و تغییر کاربری سینماها کرده اند، وضعیتی که قطع حمایت های مؤسسه سینماشهر در بازسازی و تجهیز سینماها به آن دامن زده است.
روایت سوم؛ پروانه های خبرساز ساخت و نمایش
«بیش از ۳۰ فیلم مسأله دار از کمیته شورای نمایش مجوز نمایش گرفته اند که در این فیلم ها ارزش های اخلاقی، انقلابی و ملی زیر سوال رفته است. با وجود مخالفت هایی صورت گرفته اما این فیلم ها در کمیته شورای نمایش مجوز گرفته اند اما اگر این فیلم ها اکران شوند ما وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را به مجلس فرا خواهیم خواند.»؛ این اظهارنظر جنجالی یکی از اعضای شورای پروانه نمایش جدید سازمانی سینمایی بود که به فاصله چند روز از انتصابش بیان نمود. بیژن نوباوه وطن که حالا سینماگران از آن با عنوان تندروترین چهره این شورا یاد می کنند بالاخره کشمکش بر سر سرنوشت فیلم هایی را که در دولت قبل تولید شده اند، علنی کرد و سخن از توقیف سی فیلم سینمایی به میان آورد، اظهارنظری که البته دور تازه ای از حواشی را برای سازمان سینمایی رقم زد، این صحبت ها گرچه با تکذیب تلویحی مدیران این سازمان مواجه گردید اما رفته رفته به رویه ای جدید منجر گردید و صحتش را هویدا کرد.
فیلم هایی که پیش از این و در دولت پیشین موفق به کسب پروانه نمایش شده بودند مجدداً در شورای پروانه نمایش با اعضای جدید بازنگری می شدند و باردیگر مسیر کسب مجوز را طی می کردند، این روند تا جایی بود که سینماگران در اعتراضات خود عنوان می کردند فیلم ما در دولت قبل و نه در حاکمیت پیشین مجوزهای لازم را دریافت کرده اند، وجاهت قانونی دارند، باید برمبنای آنها اکران شوند و این مسیر تازه یک بی قانونی محرز است.
این اما پایانی بر سر مشروعیت فیلم ها نبود، به ناگاه و یکباره به موازات شورای پروانه نمایش کمیته ای سه نفره متولد شد تا فیلم های حساس تر در این کمیته که تحت نظر مستقیم محمد خزاعی و متشکل از حبیب ایل بیگی، پژمان لشکری پور و محمدحسین نیرومند است، بررسی شوند، همان کمیته ای که پروانه نمایش «چپ راست» به تهیه کنندگی منوچهر محمدی را بی اعتبار خواند تا این تهیه کننده در اقدامی بی سابقه نامه ای جنجالی به وزیر ارشاد را رسانه ای کند، متعاقب آن شورای عالی تهیه کنندگان سینما و چند صنف دیگر نیز اطلاعیه ای صادر کردند.
همان کمیته ای که در تجربه های متأخرتر «مسیح پسر مریم»، «لامینور»، «علفزار» و… را فاقد مؤلفه های لازم دانستند، همان کمیته ای که البته تا به امروز سازمان سینمایی هنوز حاضر به ارائه اطلاعاتی رسمی از کم و کیف فعالیت و اعضای آن نشده، هنوز یکی از معماهای سازمان سینمایی است و تصمیمات این مجموعه تنها موجودیتش را اثبات نموده است.
حبیب ایل بیگی در مصاحبه ای که با خبرنگار سازمان سینمایی در همین رابطه داشت عنوان نمود که «با اهتمام مقام محترم وزارت و تاکید ریاست سازمان در خصوص رسیدگی و حل مشکل و یا تعیین تکلیف آثاری که در شورای پروانه نمایش قبلی گرفتار اصلاحات گوناگون شده بودند و یا نمایش عمومی آنها به دلیلهای نظارتی معطل مانده بود، شورایی سه نفره بصورت فشرده تشکیل و به بازنگری این دسته از فیلم ها اهتمام کرد که اکران فیلم های گشت ۳ و بندربند در ماه گذشته قسمتی از خروجی این شورا بود که عزیزان تهیه کننده کاملاً در جریان هستند و از این رویه استقبال کردند.» تا به امروز اما به گواه سینماگران پای این کمیته سه نفره فراتر از فیلم های مساله دار رفته و همه فیلم های مجوزدار در دولت پیشین را نیز در بر گرفته است.
بحث درباره پروانه های ساخت و نمایش اما سابقه ای شش ماهه به قدمت مدیریت محمد خزاعی دارد؛ همزمان با استقرار وی در سازمان سینمایی پروسه صدور پروانه ساخت و نمایش بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت گرچه بواسطه بحران کرونا صدور این مجوزها در دولت پیشین هم با مشکلاتی روبه رو شده بود اما صدور قطره چکانی این پروانه ها اعتراضات سینماگران را برانگیخت موضوعی که در ادامه چالش های شوراهای ساخت و نمایش را عیان کرد تا حالا پاسخی به ابهامات فیلمسازان داشته باشد.
با نزدیک شدن به جشنواره فیلم فجر و آنچه بعنوان بحث اصلی سینماگران در محافل رسمی و غیررسمی مطرح می شد اظهارات حبیب ایل بیگی معاون ارزشیابی و نظارت سازمان در خصوص درنوردیدن فیلم های حاضر در جشنواره فیلم فجر برای گرفتن باردیگر پروانه نمایش بود، حبیب ایل بیگی در این گفتگو به صراحت عنوان نمود که به جز پنج فیلم که پروانه نمایش دائمی دارند بقیه فیلم ها باید مجدداً مورد بازنگری قرار بگیرند و مراحل دریافت مجوز نمایش را طی کنند.
روایت چهارم؛ قاچاق فیلم ها از عادت تا پوست اندازی!
حالا فقط این بریده فیلم های سینمایی و سریال های شبکه نمایش خانگی نیستند که در صفحات مجازی دست به دست می شوند، حالا شما بدون این که پولی پرداخت کنید تنها ساعاتی بعد از انتشار یک فیلم در زمینه های آنلاینِ مجاز می توانید آنها را از کانال های تلگرامی دریافت کنید، یا اگر کمی صبورتر باشید بی آنکه هزینه ای بابت اینترنت برای دانلودش بدهید به فاصله یکی دو ساعت بعد از عرضه می توانید بصورت کاملاً رایگان از شبکه های ماهواره ای به تماشایش بنشینید و این پروسه یعنی قاچاق فیلم!
قاچاق فیلم و سریال ها گرچه در مقطعی تعجب همگان را برمی انگیخت و مایه اعتراض سینماگران و مدیران سینمایی می شد اما تکرار این اتفاق خصوصاً در یکی دو سال اخیر که پلت فرم ها قدرت گرفته اند، کمتر صدای اعتراض آنها را در می آورد. سینماگران بدون آنکه پیگیری جدی داشته باشند تنها به بارگذاری پست هایی انتقادی در صفحات مجازی خود درباره این مساله اکتفا می کنند. مدیران سینمایی هم تنها به منسوب کردن این اتفاق در کشورهای دیگر و متداول بودن این شرایط در جهان و در پلت فرم های قدرتمندتری چون نتفلیکس از پیگیری آن شانه خالی می کنند گویی این چرخه مکرر تبدیل به کم اثر شدن وجوه مختلف پدیده قاچاق شده است و کمتر به یک بحران مانند یک دهه قبل تبدیل می شود.
این در حالی است که در سالی که تعداد زیادی از آثار سینمایی به شکل سیستمی قاچاق شد، ستادی تحت عنوان ستاد صیانت از آثار سینمایی در سازمان سینمایی مستقر بود، اما هیچ وقت هیچ موضع گیری رسمی نه از طرف متولیان این ستاد و نه یک پله بالاتر از طرف سازمان سینمایی نسبت به این اتفاق نشد.
در کنار این مساله اما مسأله ای که یک دفعه احیا شد قاچاق فیلم به شکل سنتی بود. تنها ساعاتی بعد از اختتام جشنواره فیلم فجر بود که نسخه ای کم کیفیت پرده ای و البته ناقص از فیلم سینمایی «علفزار» منتشر گردید تا سینماگران از حراست آثارشان در دوره های بعدی در هراس باشند، در طول یک دهه گذشته این نخستین بار بود که فیلمی از دل جشنواره فیلم فجر و به شکل دستی قاچاق می شد، گرچه به علت روزآمد شدن سینماها و نصب دوربین های مدار بسته در سینماها نحوه این عمل و البته عامل آن به آسانی قابل ردیابی است اما دبیر این رویداد و رییس سازمان سینمایی به رغم آنکه وعده های برای پیگیری این امر در نخستین فرصت دادند اما تا به این لحظه هنوز جزییات این ماجرا را اطلاع رسانی نکرده اند.
روایت پنجم؛ رکورد حاشیه ها در «فجر» شکست!
تنها برای دقایقی چشم هایتان را ببندید، حالا هر آنچه از حواشی و جنجال ممکن برای یک مراسم سینمایی به ذهنتان می آید تصور کنید؛ حالا اخبار بهمن ماه سینمای ایران را مرور کنید، این تنها یک تصور نیست، هر آنچه به آن فکر کرده اید یک واقعیت عینی است که از ابتدا تا انتهای جشنواره فیلم فجر چهلم به وقوع پیوسته است!
اگر فکر می کنید لو رفتن اسامی برگزیدگان می تواند تنها یک تصور باشد نه اینطور نیست، اگر فکر می کنید این که افرادی خارج از دایره هیأت انتخاب و از همین افراد عادی به تماشای فیلم ها نشسته اند یک تصور است، این طور هم نیست، یا بطورمثال اگر تصورتان این باشد که کمتر از ۲۴ ساعت می تواند محل برگزاری یک رویداد سینمایی در قد و قواره فجر تغییر کند، بله تصور شما کاملاً درست است. چهلمین جشنواره فیلم فجر را می توان ویترینی از تصورات به وقوع پیوسته و سبدی از حاشیه های رنگارنگ قلمداد کرد که برگزیدن چند حاشیه از آن برای مرور، کار را سخت می کند.
قصه از همان نخستین گام این رویداد سینمایی شروع شد، از همان روزهایی که گمانه زنی های مختلفی درباره سکاندار این جشنواره می شد، اسامی مختلفی در محافل مختلف سینمایی مطرح می شد اما کمتر کسی فکر می کرد او هدایتگر جشنواره فیلم فجر باشد؛ مسعود نقاش زاده با آنکه کارنامه علمی اش قابل انکار نیست اما در طول یک دهه اخیر کمتر سمت های اجرائی داشته است؛ مسأله ای که حتی در خبر اولیه معرفی او بعنوان دبیر چهلمین جشنواره فیلم فجر روابط عمومی این رویداد حتی یک کار اجرائی برای سوابقش پیدا نکرده و به حضورهای دانشگاهی و پژوهشی اش بسنده کرده بود. هم او بود که بعدها باز هم تیتر یک رسانه ها و آماج انتقادات در نحوه برگزاری جشنواره قرار گرفت تا آنجا که برخی در گفتگوهای غیررسمی عنوان می کردند که اساساً او گرداننده جشنواره نیست و در پس پرده این محمد خزاعی است که راهبر اصلی فجر چهلم است.
اتفاقاً همین چهره بود که پس از مدتی خبر ابتلایش به کرونا دستمایه ای شد تا تعدادی از منتقدان عنوان کنند این یک فرصت گریز از پاسخگویی به سوالات بی شمار اصحاب رسانه در مقابل چند و چون جشنواره است. این همان نکته ای بود که موجب شد در اقدامی بی سابقه در طول چهل دوره این رویداد، نشست خبری جشنواره پیش از شروع این رویداد، برگزار نشود و نقاش زاده بصورت مختصر، تنها در یک ساعت و در ششمین روز جشنواره پذیرای خبرنگاران باشد.
این اما تنها حاشیه جشنواره نبود، حتی رونمایی از پوستر چهلمین دوره این رویداد هم در بازه ای محل بحث و شوخی در محافل سینمایی شد، تأخیر در ارائه این پوستر به همراه خالی بودنش از خلاقیت فضای مجازی سینمایی ها در آن روزها را در دست گرفت.
اصلی ترین حواشی و کنایه ها اما پس از اعلام اسامی حاضر در این رویداد عنوان شد، همان جا که برخلاف اصرارهای یزدان عشیری مدیر روابط عمومی سازمان سینمایی برای لغو کنفرانس خبری، سرانجام مسئولان سازمان اوج در اعتراض به کنار گذاشتن «مسیح پسر مریم» از این جشنواره، نشستی برگزار کردند و تندترین انتقادات را به این جشنواره و متولیانش روا داشتند.
محسن دریالعل مدیر مرکز فیلم و سریال اوج در طول این جلسه بارها به صراحت دست اندرکاران فجر چهلم را به قانون شکنی و گذاشتن پا فراتر از چارچوب الزامات منتسب کرد. جشنواره ای که در لحظات پایانی نام «مسیح پسر مریم» را از لیست ۲۲ تایی فیلم ها بیرون کشیده و سدی در مقابل حضورش در این رویداد شده است، اظهاراتی که البته با سکوت مسئولان این رویداد در آن روزها مواجه گردید که می توان قسمتی از آنرا ناشی از دعوت و دستور مسعود نقاش زاده برای برگزیدن موضع «سکوت» به اعضای هیأت انتخاب دانست.
گرچه هر بار بهروز افخمی یکی از اعضای همین هیأت به تعبیر خودش برای «نشاط آفرینی» حاشیه ای جدید با اظهاراتش چه درباره «مسیح پسر مریم» و چه درباره ندیدن فیلم ها و قضاوت نکردنشان برای جشنواره رقم می زد و گویی متأثر از عتاب خطاب ها نبود!
نقطه اوج این حواشی را اما می توان لو رفتن اسامی برگزیدگان جشنواره فیلم فجر تنها ساعاتی پیش از برگزاری اختتامیه توسط یکی از سامانه های فروش که اتفاقاً یکی از بازوهای اجرائی این رویداد بود، دانست، موضوعی که این مراسم را به یکی از بی فروغ ترین و سردترین مراسم های پایانی جشنواره تبدیل کرد، با آنکه سینماتیکت مسئول مستقیم انتشار لیست سیمرغ بگیران بعدها در قالب اطلاعیه ای از انتشار فهرست برگزیدگان نه ابراز ندامت که اظهار اطلاع کرد و مسئولیت قبول کرد اما هیچ گاه نزد سینماگران مقبول واقع نشد.
نکته جالب این است که تنها دقایقی بعد از برگزاری مراسم پایانی هم مسعود نقاش زاده و هم محمد خزاعی در گفتگوهایی رسمی از پیگیری قضائی مجدانه این اتفاق سخن به میان آوردند اما تا این لحظه هیچ خبری از سرانجام این پیگیری منتشرنشده و بنظر می رسد بیشتر روی گذشت زمان و فراموشی مساله توسط مخاطبان حساب باز کرده اند.
itemprop="bestRating">5
588
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب