عوامل منطقه پرواز ممنوع در مهر-۱؛
عادت های سینمای ایران را به چالش كشیدیم
وبلاگ آفتاب: تهیه كننده و كارگردان منطقه پرواز ممنوع معتقدند به دنبال ساخت فیلمی متفاوت از عادت ها و كلیشه های مرسوم سینمای ایران بوده اند و بخشی از نقدها به فیلمشان ناشی از همین خرق عادت است.
خبرگزاری مهر- گروه هنر- محمد صابری: از ابتدا قرارمان بر گفتگویی صریح با محوریت مهمترین نقدها و چالش هایی بود كه «منطقه پرواز ممنوع» از زمان رونمایی در جشنواره جهانی فیلم فجر و بعدها اكران در جشنواره فیلم كودك و نوجوان اصفهان تا همین روزهای اكران عمومی با آن مواجه بوده است.
امیر داسارگر در مقام كارگردان و حامد بامروت نژاد در مقام تهیه كننده، هر دو در مختصات تولید سینمای ایران، چهره های تازه نفس محسوب می شوند اما به واسطه حضور در جریان تولید فیلم و برگزاری جشنواره «عمار» نمی توان «منطقه پرواز ممنوع» را تجربه نخست شان توصیف كرد. با این وجود این فیلم به شكلی پرچم دار یكی از رسمی ترین حضورهای فیلمسازان برخاسته از جریان «سینمای عمار» در چرخه اقتصادی سینمای ایران به واسطه اكران در سینماهای كشور به حساب می آید.
«منطقه پرواز ممنوع» از دو هفته قبل و همزمان با دو فیلم «تورنادو» و «بنیامین» عهده دار جذب مخاطب كودك و نوجوان به سال های سینما شدند و در رقابت با این دو فیلم تا امروز توفیق بیشتری داشته است. فیلم البته یك خصوصیت مهم دارد و آن اینكه یكی از معدود فیلم های سال های اخیر سینمای ایران است كه مشخصاً گروه سنی «نوجوان» را بعنوان مخاطب برگزیده و شاید خلأ تولید فیلم های مناسب برای این گروه سنی، در اقبال این روزها به این فیلم بی تاثیر نبوده باشد.
فارغ از موارد متنوعی كه درباره این فیلم قابل طرح بود، سعی كردیم در این جلسه شنونده پاسخ ها و توضیحات عوامل درباره مهمترین حواشی و چالش های پیرامون تولید و اكران فیلم باشیم.
حامد بامروت نژاد و امیر داسارگر را در این جلسه متین كرمانی و علیرضا اكبری دو بازیگر نوجوان «منطقه پرواز ممنوع» همراهی كردند.
آنچه در ادامه می خوانید بخش نخست گفتگوی صریح خبرگزاری مهر با عوامل «منطقه پرواز ممنوع» است كه به مواضع تهیه كننده و كارگردان اختصاص پیدا كرده و صحبت درباره انتخاب بازیگران و اظهارات دو چهره نوجوان این فیلم را می توانید در قسمت دوم گزارش این نشست دنبال كنید.
* در مواجهه با مخاطبان «منطقه پرواز ممنوع» از گروه های مختلف، یكی از نكات مشتركی كه به آن اشاره می شود، تعدد بالای مضامین مطرح شده در فیلم است؛ فكر نمی نماییم برای یك فیلم ۹۰ دقیقه ای تعداد این مضامین و موضوعات بیش از حد بوده و در مواردی باعث چندپارگی فیلم شده است؟
امیر داسارگر: (با خنده) از جایی شروع كردید كه معمولاً سرش دعوا می شود! یا باید خیلی محترم و مهربان بگویم «بله نظر هر كس برای خودش محترم است!» یا باید خیلی تند و عصبی موضع بگیرم! هر چند در جشنواره فیلم كودك اصفهان هم كه مثلاً خواستیم با مهربانی صحبت نماییم، محكوم شدیم به رفتار فاشیستی! (خنده جمع)
* برای یك مخاطب عادی و بدون پیش فرضی كه چنین سؤالی برایش پیش آمده در مقام كارگردان چه پاسخی می دهید؟
داسارگر: می گویم چه فیلم با این تعدد مضامین چندپاره شده باشد چه نشده باشد، چه شعاری باشد و چه نباشد، كلیدی ترین نكته این است كه خواست و انتخاب ما ساخت چنین فیلمی بوده است. یعنی اساساً وارد سینما شدم تا این حرف ها را بزنم و ابایی هم ندارم در این عرصه آزمون وخطا كنم. شاید به نظر برخی خودبزرگ بینی محسوب شود اما این آزمون وخطا برای رسیدن به یك تعریف تازه از «سینما» را چیزی شبیه فرایند تولید علم برای خودم می دانم. این مدل برخورد با محتوا و مضمون در سینمای امروز آنقدر اندك است كه طبیعتاً كوشش برای تجربه كردن آن امكان دارد با ایراد و خطایی هم همراه باشد...
* این وجه تشابه به فرایند «تولید علم» را كمی بیشتر توضیح می دهید.
داسارگر: ببینید ما در ایران روستایی به نام «فردو» داریم. روستایی كه بالای ۱۰۰ شهید داده است و كلی چهره علمی هم در آن تربیت شده اند. من اگر بخواهم فیلمی درباره این روستا بسازم طبیعتاً باید مختصاتش چیزی شبیه آنچه در فیلم می بینیم باشد. اصلاً تصور كنید نام شهری كه داستان فیلم «منطقه پرواز ممنوع» در آن می گذرد، «فردو» است. اگر این نام را می گذاشتیم آیا بازهم می شد به واقعیت آن خرده گرفت؛ این چندوجهی بودن در واقعیت چنین شهری وجود دارد.
داسارگر: بارها از زبان اساتید مختلف شنیده ام كه می گویند «سینما جایی برای طرح مشكلات است». شخصاً معتقدم این نگاه صددرصد غلط است. این رویكرد اساسا همه سینما نیست و شاید بخشی چند درصدی از آن باشد. حال اگر بخواهی در سینما باشی و در جهت این نگاه حركت نكنی، ناگزیر باید دست به آزمون وخطا بزنیشبیه فردو ما در ایران زیاد داریم. بسیاری از بچه های فعال در حوزه هسته ای، در نزدیكی سایت های فعالیت علمی خود، خانه می گیرند و زندگی شان در همان حوالی است. این ها واقعیت های كشور ما است و همین هم دل من را بعنوان كارگردان قرص می كرد كه چنین فضایی را در فیلمم به تصویر بكشم.
مگر شعار سینمای ایران را به غلط نگذاشته اند «سینما باید آینه واقعیت جامعه باشد»؟ چرا وقتی ما سراغ بخشی از همین واقعیت می رویم، طور دیگری با ما برخورد می شود؟ من بزرگ شده دانشگاه های سینمایی نیستم اما بارها از زبان اساتید مختلف شنیده ام كه می گویند «سینما جایی برای طرح مشكلات است». شخصاً معتقدم این نگاه صددرصد غلط است. این رویكرد اساسا همه سینما نیست و شاید بخشی چند درصدی از آن باشد. حال اگر بخواهی در سینما باشی و در جهت این نگاه حركت نكنی، ناگزیر باید دست به آزمون وخطا بزنی و این همان وجه تشابه به «تولید علم» است. آنقدر به حركت هایی از این جنس دافعه وجود داشته و برچسب ها روی میز چیده شده كه ورود به آن یك ریسك است...
* آن طور كه متوجه شدم، معتقدید كه جنس تازه و بكری از سینما و فیلم سازی را در این كار تجربه كرده اید...
داسارگر: در فیلم بعدی هم همین كار را می كنم...
* و تعدد مضامین در این جنس تازه از سینما، الزاماً مذموم نیست؟
داسارگر: بله. البته شاید كمی پخته تر شود و شما بعنوان مخاطب كمتر آنرا حس كنید اما این دیالوگ را در زمان نگارش فیلم نامه هم می شنیدیم. همان زمان هم جواب ما این بود كه دنیای قصه ما این مختصات را دارد. مثلاً درباره مسائل موشكی مگر ما در فیلم چه چیز ویژه ای می گوییم؟
* اتفاقاً نكته همین است؛ اینكه چیز خاصی هم گفته نمی گردد اما در حد یك سكانس كه بچه ها روی تپه می روند تا شاهد پرتاب موشك ملی باشند، در فیلم به آن پرداخته شده و چون این سكانس ارتباط تماتیكی با دیگر اجزا پیدا نمی كند، این حس به وجود می آید كه صرفاً در فیلم گنجانده شده، كه به آن هم اشاره شده باشد!
داسارگر: اتفاقاً اینگونه نیست. ما در فیلم شاهد سه نوجوان هستیم كه تلاش دارند یك كار خارق العاده انجام دهند. این بچه ها طبیعتاً تحت تاثیر یك فضای پیرامونی باید دست به این اقدام بزنند و شما نمی توانید این شرایط را از دنیای آنها جدا كنید. اتفاقاً چون شاهد این شرایط در اطراف خود هستند، انگیزه پیدا می كنند برای اقدام. این خصوصیت دنیای فیلم ما است. اساساً در سینما و به خصوص سینمای نوجوان، بسیاری از این موارد مربوط به قرارداد حاكم بر دنیای فیلم است. من اعتقاد دارم در نیم ساعت ابتدایی فیلم، همه این مسائل از موشك گرفته تا موضوعات دیگر جمع می شود و در كنار یكدیگر انگیزه كاراكترهای اصلی را به وجود می آورد.
این اعتقاد ما است و اگر كسی به آن اعتقاد نداشته باشد طبیعتاً به آن واكنش نشان داده است. درصد بالایی از مخاطبان عادی كه با آنها فیلم را دیده ام، اساساً مشكلی با این موضوعات نداشته اند و راضی از سالن بیرون می آیند. برخی شاید به نشانه هایی مانند موشك، رزمنده و غیره در یك فیلم حساس شده اند و از قبل نسبت به آن گارد دارند و طبیعی است كه این گروه نمی توانند با فیلم همراه شوند.
* این «گارد» مربوط به بدنه اهالی سینما است؟
داسارگر: این حاصل تربیتی است كه مدیریت فرهنگی ما عاملش بوده است یا مدل سینمایی كه دارد آموزش می دهد و از آن دفاع می كند. كافی است فیلم های عرضه شده در رویدادی مانند «جشنواره فیلم كوتاه تهران» را رصد كنید. به وضوح خواهید دید چه سینمایی با چه دغدغه هایی به صورت مكرر در این رویدادها به نمایش درمی آیند، جایزه می گیرد و سردست گرفته می شوند. در مقابل فیلم های كوتاه ما را هم ببینید و مقایسه كنید...امیر داسارگر
* منظور از این «ما» بچه های جشنواره «عمار» است؟
داسارگر: نه خیلی های دیگر هم هستند. هر آن كسی كه در زمین سینمای به اصطلاح «اجتماعی» امروز بازی نمی كند، شامل این «ما» می شود. سال قبل فیلم كوتاهی داشتیم كه كل داستانش دعوای اعضای یك خانواده بر سر این بود كه آیا كلیه شان را باید به برادر بیمارشان اهدا كنند یا نه! كل فیلم همین بود و اتفاقاً هم بسیار موردتوجه و تحسین قرار گرفت. سؤال من این است كه چرا؟ این رویكرد سال به سال در سینمای ایران در حال تشدید است...
* یعنی این سبك فیلم سازی را نمی توان جزئی از سینما دانست؟
داسارگر: جزئی از سینما هست اما نباید نگاه غالب باشد. این جریان امروز ۹۰ درصد سینمای ایران را فراگرفته در حالیكه نهایتاً باید سهم ۱۰ درصدی داشته باشد. مخاطبان سینمای ایران هم با همین نگاه تربیت شده اند. در این بازی منتقدان شرایطشان از همه بدتر است. آدم هایی كه پس از رونمایی از پوستر «منطقه پرواز ممنوع» حتی بدون آنكه فیلم را دیده باشند صرفاً برای دیدن یك آدم ریشو با چفیه بر روی پوستر آغاز به فحاشی كردند! حرجی هم به این شرایط نیست.
داسارگر: به نظرم یكی از جاهایی كه هنوز آن عادت هایی كه به آن اشاره كردیم كمرنگ و راحت تر می توانستیم دنیای خویش را تعریف نماییم، سینمای كودك و نوجوان بود. البته كه ابتدا به این مورد فكر نكرده بودیم اما امروز كه با بیشتر از هزار نفر فیلم را دیده ام، واقعاً می گویم كه این مسائل و چالش ها برای شان موضوعیت نداردعادت كرده ایم كه ما را جدی نگیرد و در جشنواره ها راهمان ندهند. من طبیعتاً نمی توانم ادعا كنم فیلمم بی نقص است اما همه این موارد را گفتم كه بگویم بالاخره بخشی از این موارد جزو مختصات دنیای فیلم ما است و معتقدم در دقیقه ۳۰ تا ۳۵ در فیلم این تعدد مضامین به یك وحدت می رسد و تبدیل به عوامل اصلی انگیزه كاراكترهای ما برای ورود به میدان یك جنگ می شوند.
* آقای بامروت نژاد با عنایت به تصویری كه آقای داسارگر از تربیت حاكم برای سینمای ایران عرضه كردند، بعنوان تهیه كننده سرمایه گذاری روی فیلمی با ادبیات و مختصات «منطقه پرواز ممنوع» برای شما ریسك نبود؟
حامد بامروت نژاد: اجازه دهید پیش از این سؤال، توضیحی درباره بحث سؤال اول شما یعنی «تعدد مضامین» بدهم. به نظرم این احساس بیشتر ناشی از نبود عادت نسبت به مواجهه با این مضامین در سینما است...
* البته فراتر از حس، در این مورد خاص كاملاً می توان گزارش كمی هم داد؛ جاسوسی فعالان محیط زیست، دستاوردهای موشكی ایران، شهدای مدافع حرم، مبارزه با اسرائیل، تولید ملی، دانشمندان هسته ای و... به همه این مضامین در فیلم اشاره می شود در حالیكه هر كدام ظرفیت تبدیل شدن به مبحث محوری یك فیلم را دارند.
بامروت نژاد: اجازه دهید با شما مخالفت كنم. همه این موارد پیوند كاملاً تماتیك در فیلم نامه و فیلم دارند و چندپاره نیستند. ما در درام نویسی می گوییم اتفاق اول هر چیزی می تواند باشد، انتهای قصه را نمی توان با اتفاق بست. همه این مواردی كه به آن اشاره می كنید، انتخاب های ما بوده برای آغاز فیلم. آیا هیچ یك از این اجزا در ادامه از خط داستانی بیرون زده است؟ من می گویم خیر. مثلاً شما می توانید در همین داستان پدر را حذف كنید و مثلاً بگویید برای كار به عسلویه رفته است؟ حتما نمی گردد. این بچه با این تربیت و روحیات باید پدری با شناسنامه فعلی داشته باشد. اساساً تم محوری داستان من این است كه چنین بچه ای فرزند پدری است با این مختصات كه در غیاب او كارش را ادامه می دهد. این همان دیالوگی است كه محمدمهدی در انتها فیلم می گوید و به شكلی مغز فیلم است، آنجا كه می گوید: «اگر بابا هم بود همین كارها را می كرد.»
آیا شما می توانید ماجرای موشك را از فیلم حذف كنید؟ بازهم می گویم خیر. مربی این بچه ها آیا می توانست یك تعمیركار و یا آشپز باشد؟ این بچه ها می خواهند یك هواپیما بسازند، هواپیمایی كه اتفاقاً خودش هم در داستان كاركرد دراماتیك دارد. مربی این بچه ها برای ساخت پهپاد طبیعتاً باید یك دانش آموخته هوافضا و فعال در صنعت موشكی باشد. حتی بحث «سوریه» و بلندی های «جولان» كه در فیلم وجود دارد، كاملاً در خدمت تكمیل شناسنامه «پدر» در داستان است.
داسارگر: حس می كنم در سینمای ایران تونل وحشتی شكل گرفته كه آدم ها از عبور از آن می ترسند! خاطرم هست زمانی به یكی از دوستان ایده ای را پیشنهاد كردم برای ساخت فیلم، گفت ایده خوبی است اما اجازه بده برای فیلم سوم یا چهارم سراغش بروم، برای فیلم اول اگر چنین داستانی را بسازم حذف می شوم!پس تمام این موارد با هم پیوند دارند و مضاف بر این انتخاب من بعنوان فیلم ساز هستند و كسی نمی تواند به آن خدشه وارد كند. مهم این است كه بتوانم مفاهیم مدنظرم را در شرایطی كه خودم تعریف كرده ام پیش ببرم. هركدام از این موارد حذف می شد به نظرم قصه ما ناقص می ماند. هیچ چیز در فیلم كاركرد شعاری برای ما نداشت و همه اجزا در قصه اصلی هضم شده اند. از منظر عادت های سینمایی هم كه در ابتدا به آن اشاره كردم، اگر سراغ هر فیلم دیگری برویم هم می توانیم دو برابر این مواردی كه به آن اشاره كردید، مضامین مختلف برای آنها لیست نماییم. مثلاً در یك خانواده پدر معتاد است، احتمالاً بی كار هم شده، درگیر طلاق است، در جامعه ركود اقتصادی وجود دارد، زنش به دنبال حقوق خود برای حضور در جامعه است، فرزندشان قربانی طلاق می شود، یكی از همین كاراكترها سوار ماشین كه می شود شجریان گوش می دهد، روی دیوار آن یكی عكس نیما یوشیج است، یكی هم پیدا می شود كنایه ای به بحث یارانه ها می زند و... همین طور ادامه دهیم. اگر این خانواده در یك فیلم تصویر شود هیچ كس نمی گوید چرا تعدد مضامین دارید!؟ چون عادت كرده ایم. آنقدر قصه های این مدلی دیدیم كه نسبت به آنها حساس نمی شویم.
وقتی زمین قصه را تغییر می دهیم همه چیز حساسیت برانگیز می شود. من مقرر است قصه ای را درباره زندگی یك رزمنده «مدافع حرم» روایت كنم. حتما باید فضای زندگی اش اینگونه باشد. حتما باید ارتباط متفاوتی با بچه اش داشته باشد. حتما در كتابخانه منزلش نوع خاصی از آثار وجود دارد و عكس روی دیوار اتاقش اساسا دیگر نیما یوشیج نیست و مثلاً «مرتضی عطایی» است. اتاق نوجوانی عشق پروازی كه پدرش رزمنده مدافع حرم است، حتما باید طراحی خاص خویش را داشته باشد. طبیعتاً نباید تلسكوپ در گوشه اتاقش باشد! من باید دنیای آدم های قصه خودم را می ساختم. حالا به من ایراد می گیرند كه چرا دیگر عكس شهید احمدی روشن روی دیوار زده ای؟! خب این دنیای آدم های من است. از من نخواهید این دنیا را سانسور كنم. مخاطب سینما هم باید به این دنیاهای متفاوت عادت كند.
* مخاطب هدف خاصی را از ابتدا مدنظر داشتید؟
داسارگر: به نظرم یكی از جاهایی كه هنوز آن عادت هایی كه به آن اشاره كردیم كمرنگ و راحت تر می توانستیم دنیای خویش را تعریف نماییم، سینمای كودك و نوجوان بود. البته كه ابتدا به این مورد فكر نكرده بودیم اما امروز كه با بیشتر از هزار نفر فیلم را دیده ام، واقعاً می گویم كه این مسائل و چالش ها برای شان موضوعیت ندارد. در اكران ویژه رسانه ها در جشنواره كودك اصفهان، ای كاش دوربینی بود و واكنش مخاطبان به من بعنوان كارگردان كه در كنار در خروجی ایستاده بودم را ثبت و ضبط می كرد. واقعاً حساسیت ها از این جنس نبود. انتخاب مخاطب كودك و نوجوان به نظر انتخاب بسیار درستی بود كه توانستیم با خیال راحت تر سراغ این موضوع ها برویم.
برای بچه های زیر ۱۵ سال این دسته بندی ها و مجادلات معنایی ندارد. همه به دنبال ماجرا و قصه هستند. من فیلم را برای گروه خاصی نساختم اما اگر بخواهم به سؤال شما پاسخ بدهم می گویم، من زمانی خودم را موفق می دانم كه آدم هایی كه درباره دنیای آنها فیلم ساخته ام از فیلمم راضی باشند. هدف اصلی من همین بوده است. نمی خواستم بخشی از دنیای واقعی این افراد را در فیلمم سانسور كنم تا شاید فلان هنرمند روشنفكر بخواهد با فیلم همراه شود. اگر آنها كه فیلم درباره شان است فیلم را دوست داشته باشند، با دیدن آن ذوق كنند و احساس غرور به آنها دست بدهد، حتما موفق بوده ام.حامد بامروت نژاد
* از جانب گروهی طبیعتاً فیلمی از جنس «منطقه پرواز ممنوع» متهم به رویكرد «ایدئولوژیك» می شود. نسبت به این جنس نقدها احساس نگرانی نداشتید و اساساً حساسیتی به این برداشت از فیلمتان دارید؟
داسارگر: حداقل ۱۵ سال است كه سینمای ایران را به صورت جدی پیگیری می كنم. حس می كنم در سینمای ایران تونل وحشتی شكل گرفته كه آدم ها از عبور از آن می ترسند! خاطرم هست زمانی به یكی از دوستان ایده ای را پیشنهاد كردم برای ساخت فیلم، گفت ایده خوبی است اما اجازه بده برای فیلم سوم یا چهارم سراغش بروم، برای فیلم اول اگر چنین داستانی را بسازم حذف می شوم! برای ما اصلاً این رویكرد مهم نبود اما می خواهم بگویم در سینمای ایران شرایطی حاكم شده است كه معمولاً نسبت به فیلمی كه خلاف نگاه و نظر غالب باشد، سكوت می كنند. اگر نسبت به فیلم ما هجمه ای وارد می شود، احتمالاً به این علت است كه احساس كرده اند نمی توانند نسبت به آن سكوت كنند. بنابراین این اتفاق برای خودم خوب است.
بامروت نژاد: خطاب به كسانی كه می گویند «منطقه پرواز ممنوع» ایدئولوژیك است، یك سؤال دارم؛ اساساً سینمای غیرایدئولوژیك كجاست؟ سؤال جدی ترم این است كه نوجوان امروز ما چه چیزی تماشا می كند؟ ایدئولوژیك ترین محصولات هالیوود را می بینندنمی خواهم فضا را دوقطبی كنم اما بالاخره ما درباره اقلیتی قدرتمندی صحبت می نماییم كه متأسفانه رسانه در اختیار دارند و به نظر می آید نگاهشان غالب است اما واقعیت این است كه شخصاً با طیف ها و تیپ های به شدت متنوعی فیلم را دیده ام كه هیچ ردی از این مرزبندی ها در بین آنها نمی بینم! طرف اصلاً ظاهرش شبیه ما نیست، اما در سالن سینما لذت می برد از اینكه ما برای نوجوانش قهرمان و آرمان بسازیم. بسیاری از این افراد در جامعه دوست دارند فرزندانشان یك الگوی درست، اخلاقی و با پشتوانه داشته باشند. اتفاقاً هنر فیلمی مانند «منطقه پرواز ممنوع» می تواند جذب همین گروه مخاطبان به سالن سینما باشد.
بامروت نژاد: من خطاب به كسانی كه می گویند «منطقه پرواز ممنوع» ایدئولوژیك است، یك سؤال دارم؛ اساساً سینمای غیرایدئولوژیك كجاست؟ سؤال جدی ترم این است كه نوجوان امروز ما چه چیزی تماشا می كند؟ امروز ایدئولوژیك ترین محصولات هالیوود را دارند می بینند. زمانی داریم در كلاس درس صحبت می نماییم، بحثش چیز دیگری می شود اما وقتی درباره یك محصول و یا اثر هنری صحبت می نماییم، باید آنرا با مطلق هنر بسنجیم.
محصول هنری، نامش محصول است و این یعنی با بازار سروكار دارد. من می خواهم محصولی را عرضه دهم. در این بازار شما به من یك محصول غیرایدئولوژیك نشان دهید. من برای گروه سنی ای فیلم ساخته ام كه پرمصرف ترین گروه محصولات سینمایی هستند. نوجوان امروز ما فیلم روز می بیند، سریال می بیند، موسیقی روز را دنبال می كند، مشتری فضای مجازی است. مخاطبی كه هم به شدت مصرف كننده است و هم به شدت منفعل. یك مصرف كننده بی دفاع است. متأسفانه در مدیریت تولید محصولات فرهنگی در ایران این گروه را هنوز هم به رسمیت نشناخته ایم! یا فیلم كودك تولید می نماییم یا فیلم بزرگ سال. نوجوان هم در بین ضرر نمی كند، او مصرف خویش را دارد، این ما هستیم كه برای آنها محصولی تولید نكرده ایم و حتما هم ضرر می نماییم. اگر محصولی برای این مخاطب تولید كردیم، كه ایدئولوژیك است، ایدئولوژی ای در رابطه با كشور و آرمان هایش دارد.
ادامه دارد...
itemprop="bestRating">5
4930
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب